یاد روزهای سپری شده.:)
سلام خدمت مامانی گلم و عزیز دردانه های نازنینم... ببخشید که یه مدتی نبودم و نتونستم به کوچولوهای نازنین سر بزنم و جویای احول باشم شکر خدا توی این مدت اتفاق های خوب خیلی زیاد داشتیم و هر روز شاهد بزرگ شدن گلهای زندگیم بودم ثمینم که سرگرم درس و مدرسه هستش ومن هم پا به پای دانشمند کوچکم از صفحه صفحه های کتاب ها اکتشافات جدیدی به دست میاریم .از ریاضیات گرفته تا علوم و بنویسیم ...از ضلع و گوشه گرفته تا تشکیل روز و شب خلاصه اینکه عشق مامان هر روز که میگذره بر ثوادش افزونتر میشه و میدونم که زحمتهایم به حدر نمیره و روزی میرسه که باعث افتخار مامان و بابا میشه و اینکه دردانه ی مامان هم که دیگه راه شکم رو خوب شناخت...